قوت غالب

قوت غالب

مرا چون قوت غالب اشک باشد جای نان در سال...بگو فطریه ام را روضه خوان شخصا بپردازد
قوت غالب

قوت غالب

مرا چون قوت غالب اشک باشد جای نان در سال...بگو فطریه ام را روضه خوان شخصا بپردازد

قرار عشق


ای بهترین زمین خدا گنج زار عشق  


ای سجده گاه حور و ملک ای مزار عشق  


جا داده ای به سینه خود شمس و ماه را  


یعنی که محرمی تو به پروردگار عشق  


معراجگاه آدمیان نخلهای توست  


راهی میان ما و خدا و دو یار عشق


تیر و سنان و نیزه و شمشیر دیده ای 


درگیر بوده ای تو در این گیر و دار عشق  


تعریف کن از آن شب عشاق کاندر آن  


شد تخته زعشق بازیشان کار و بار عشق   


با من بگو حکایت هفتاد قبله را   


با من بگو حکایت دو یادگار عشق  


...


عهدی که با تو بسته دلم غیر از این مباد:


باشد قرار و وعده ما پای دار عشق



 

اربعین 89 

پی نوشت: هنوز کامل نشده

آل یاسین

اگرم صد سال کسی نیاد من مینویسم ...  

اینو بعد از هیئت آل یاسین شب 7 محرم نوشتم ... 

 

یا رب مددی که حافظ دین باشم   

در زهد و جهاد بهتر از این باشم  

آن روز که در صور عدالت بدمند  

سرباز دلیر آل یاسین (علیهم السلام) باشم

حافظ

حرف‌ها دارم و در وصف تو لالی هستم 

باختم هستی و دل خوش به خیالی هستم 

’’عشق من با خط مشکین تو امروزی نیست 

دیرگاهی است کزین جام هلالی هستم’’

 

مصرع دوم از جناب حافظ به علت علاقه زاید الوصف به این بیت

عید غدیر خم

تقدیم به ساحت مقدس حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام 

شعری بمناسب نزدیک شدن به عید غدیر

 

الحمد لله، شکر حق، عید غدیر است 

 

دوش نبی سنگینِ از امری خطیر است

 

روی جهاز اشتران معلول و علت

 

از بهر خلق این جهان، بس بی‌نظیر است

 

فرمود: برگردید بازآیید اینجا

 

اتممت نعمه می‌شود خم غدیر است

 

نعمت به یمن نور خورشید است کامل

 

هذا صراط المستقیم، این‌ره منیر است

 

اکنون که دست حق به روی دست حق است

 

یا رب گواهی شاه ما گردون سریر است

 

دست خدا بالای دست هر چه دست است

 

حیدر پس از من کل شیء را قدیر است

 

امروز عالم شاهد این تاج و تخت است 

 

 آوای زشت منکران بانگ هریر* است

 

با اهل کتمان بازگو بی‌حب حیدر

 

هر رکعت از طاعاتشان جرمی کثیر است

 

هر کس که من مولای اویم تا قیامت

 

بر جملة اهل حقیقت او امیر است

 

امروز روز شادی و غم هر دو یکجاست

 

زیرا که راه کربلا از این مسیر است

 

زین پس امیر المومنین بعد از رسول است

 

اما فغان در قوم خود هم او عریر* است

 

شان نزول سورة طه و نور است

 

روزی‌ده مسکین، یتیم و هم اسیر است

 

چون آمد از منبر فرود آن حجت حق

 

پیمان بیعت کار هر روشن ضمیر است

 

روزی بیاید سر نهم در زیر پایت

 

جهد منو جود شما امکان پذیر است

 

دستی بکش روی سرم دستی ولایی

 

زیرا که شیطان می‌رود او ناگزیر است

 

هریر: آوای سگان

 

عریر:غریب در قوم

غروب جمعه

تقدیم به امام حاضر (عج)

 

غروب جمعه غمش تا ظهور تو باقیست   

بیا بیا که دگر انتظار ما کافیست  

بیا که زمزمه یک جهان پر از بیمار  

هو الحبیب، هوالمستعان، هو الشافیست

خواب

شب‌ها سر سودا زده‌ای دارم من 

در حسرت آن دو چشم بیمارم من 

تا اینکه ببینم رخ او را در خواب 

امید در این کویر می‌کارم من

سلام

میدونم غزلیجات جای این شعرا نیست ولی بالاخره گفتمش دیگه  

 

شب  

 

سکوت 

 

اضطراب  

 

پلک‌های نیمه خواب  

 

آسمان و یک نگاه  

 

در انتظار پاسخی ز سمت ماه  

 

چه قاصدی است این ستاره پر‌کار  

 

به وسعت سکوت شب راز دار  

 

ولی  

 

هنوز مانده‌ام چرا؟  

 

نداد پاسخ مرا  

 

جواب یک سلام واجب است!!  

 

نیست؟ 

 

 ۱۳۸۶