قوت غالب

قوت غالب

مرا چون قوت غالب اشک باشد جای نان در سال...بگو فطریه ام را روضه خوان شخصا بپردازد
قوت غالب

قوت غالب

مرا چون قوت غالب اشک باشد جای نان در سال...بگو فطریه ام را روضه خوان شخصا بپردازد

تقدیر



پوسیده تر از عشق طنابی به جهان نیست 


زخمی متعفن تر از این زخم زبان نیست 


لبخند و مدارا که نه ... ای زندگی اما


پاداش وفاداری من آب دهان نیست


اندوه بهار است که جان میکنم اینبار 


زردی درختان ثمر فصل خزان نیست


قامت به تمنای خیانت زد و عمریست


هنگام قضا کردن تقدیر، اذان نیست


آسودگی! از کوچه ما هم گذری کن 


این درد به اندازه ی ظرفیت مان نیست