قوت غالب

قوت غالب

مرا چون قوت غالب اشک باشد جای نان در سال...بگو فطریه ام را روضه خوان شخصا بپردازد
قوت غالب

قوت غالب

مرا چون قوت غالب اشک باشد جای نان در سال...بگو فطریه ام را روضه خوان شخصا بپردازد

نگاه تو


خوشم به خلوت خود با خیال و خاطره ات


و چشم های نجیب و نگاه باکره ات


کجا به غیر محیط وجود تو یکجاست


دوا و درد ... دو خط از شعاع دایره ات


نه کوه نور نه دریا ... چرا به سمت دلم


کشیده لشکری از خنده های نادره ات؟؟


گره زدم سر زلف تو را به بند دلم


چقدر شانه شکسته در اینهمه گره ات


***


شبیه حضرت موسی ... و یا نه ... فرعونی


که پایتخت دلم شد به نام قاهره ات


پیراهن مشکی


عجیب رابطه ای بین ابرهای بهار


و رنگ مشکی پیراهنم برای نگار


صدای رعد محرم و نور برق غمش


نوید داد به چشمم که گریه کن و ببار


به رگ رگ تن من رودهای سیل آسا


هجوم برد به سدی شکسته و بیمار


کویر لایتناهی جوانه زد... برخواست


تپش تپش ضربانش دوباره هشت و چهار


...


شروع سال جدید و شروع غصه نو


من و محول الاحوال و دوری از اغیار