ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ای وای ... قرار شد دل از هم بکنیم
قید همه ی خاطره ها را بزنیم
من سوی خودم روم تو هم سوی خودت
غافل که من و تو روح در دو بدنیم
ﻟﮑﻪ ی ﻧﻨﮕﯽ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﺎﻥ ﻗﻨﺎﺭﯾﻬﺎ ﺷﺪﯼ
ﻧﻘﻄﻪ ی ﻋﻄﻔﯽ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ بی ﺑﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﺭﯾﻬﺎ ﺷﺪﯼ
ﺟﻌﻞ ﮐﺮﺩﯼ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺛﺒﺖ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﺯمین
ﺍﯼ ﻫﻮﺱ ﺁﺗﺶ ﺑﯿﺎﺭ ﺑﯿﻘﺮﺍﺭﯼ ﻫﺎ شدی
آرامش است، نقشه ی تشویش میکشد
پس میزند به دست و به پا پیش میکشد
بیمار مرهمیم که این درد سالها
در دست اوست هر چه کم و بیش میکشد
گویی در آبشار شلالش معلقم
نقضی برای جاذبه ی خویش میکشد
میترسم از سیاه و سپیدش که زخمی ام
شطرنج زندگی به عیان نیش میکشد
من را برای مات شدن آفریده اند
وقتی رخ اش معادله کیش میکشد