ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
با یه غزل شروع میکنیم به نام او
چگونه روی ورق عکس خانه را بکشم
چگونه عکس گل و آشیانه را بکشم
ز روزگار بد و مردم دو صد چهره
چقدر رنج و غم این زمانه را بکشم
در این دو روزة عمر و ز کثرت آزار
چگونه روی سرم بار دانه را بکشم
من از همه کشیدمو از تو هم کشم جانا
بگو کجای دلم تازیانه را بکشم
غم ندیدنت ای گل جوانیام بگرفت
ز ریشه خشک شدم تا جوانه را بکشم
و آخرین قلمی را که میکشم مرگ است
چه خوب میشود این جاودانه را بکشم
با اینکه در جایگاه اظهار نظر نیستم ولی فوق العادس
خیلی قشنگ
سلام شعرهایتان را خواندم زیبا بودنند ولی در بعضی از انها زبان یک دست نبود مثلا(بیار کشیدمو)زبان محاوره ولی کلمه (بگرفت)بسیار نامانوس وارگاییک است .از این گونه موارد می توان در بعضی ازابیات دیگر هم دید.موفق باشید
عالی بود.