قوت غالب

قوت غالب

مرا چون قوت غالب اشک باشد جای نان در سال...بگو فطریه ام را روضه خوان شخصا بپردازد
قوت غالب

قوت غالب

مرا چون قوت غالب اشک باشد جای نان در سال...بگو فطریه ام را روضه خوان شخصا بپردازد

قهر

از پیش خاطرات تو با قهر میروم 

در من اثر نمیکند این زهر میروم 

با ایستگاه رفته مدارا نمیکنم 

بر روی شانه های پل از شهر میروم 


شهری که سمت مقصد بیراه میرود 

یوسف درون آن به دل چاه میرود

وقتی پلنگ دل به تن هرزه میدهد

از برکه نقش جاذبه ی ماه میرود


ماهم، نه برکه ام، به گمانم که جاده ام 

زخم تبر چشیده ام و ایستاده ام 

اما نه رودم از سر تقصیر روزگار 

رد میشوم سواره اگر چه پیاده ام 


مهمان سایه های درختان نمیشوم 

هم صحبت ترانه ی باران نمیشوم 

حل میشوم درون خودم قول میدهم 

دیگر برای هیچ کس آسان نمیشوم ....


قانون نانوشته ی پرواز رفتن است 

گاهی شروع، نقطه ی آغاز، رفتن است

 


نظرات 1 + ارسال نظر
fateme شنبه 22 تیر 1392 ساعت 00:09

ماهم، نه برکه ام، به گمانم که جاده ام

زخم تبر چشیده ام و ایستاده ام

اما نه رودم از سر تقصیر روزگار
رد میشوم سواره اگر چه پیاده ام
مهمان سایه های درختان نمیشوم

هم صحبت ترانه ی باران نمیشوم

حل میشوم درون خودم قول میدهم

دیگر برای هیچ کس آسان نمیشوم ....

عالیییی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد